ریشه اصلی کمبود اعتماد به نفس در چیست؟
خب همونطور که از عنوان مقاله پیداست، اینجا قراره به دلیل کمبود اعتماد به نفس بپردازیم. البته که دلایل متعددی برای کمبود اعتماد به نفس وجود داره، اما در این مقاله قراره من به ریشه این ماجرا اشاره کنم. ترس از قضاوت دیگران، ترس از شکست، خودسرزنشی، کاملگرایی، اهمال کاری و … از جمله دلایل کمبود اعتماد به نفس به حساب میان. اما یک دلیل خیلی مهم تر و ریشه ای تری وجود داره که حتی همین دلیل باعث شده تا دلایل دیگه هم پدیدار بشن.
کمبود اعتماد به نفس
به نظرم بهتره ما اول به تعریف اعتماد به نفس رجوع کنیم و ببینیم اصلا اعتماد به نفس یعنی چی؟ خب اعتماد به نفس یعنی میزان ایمان و باور من نسبت به توانایی خودم در انجام دادن یک کار. مثلا من در سخنرانی اعتماد به نفس بالایی دارم، چون سال هاست که دارم این کار رو انجام میدم و دیگه حالا در انجام این کار به خودم و تواناییم ایمان دارم. اما خب مثلا در فوتبال هیچ ایمان و باوری نسبت به توانایی خودم ندارم، چون در کل عمرم حتی یک بار هم پا به توپ نشدم!
لب کلام، اعتماد به نفس یعنی در انجام یک کار، من به توانایی و تسلط خودم چقدر ایمان دارم؟ اعتماد به نفس تعریف های دیگری هم داره اما خب این تعریف مناسب ترین تعریفی بود که میشد برای موضوع این مقاله ارائه کنم. خب با توجه به این تعریف، کمبود اعتماد به نفس یعنی این که من به خودم و تواناییم در انجام یک کار ایمان ندارم و باور ندارم که بتونم فلان کار رو عالی انجام بدم.
حالا سوالی که پیش میاد اینه که چه دلایلی باعث میشه تا من به توانایی خودم ایمان نداشته باشم؟! پاسخ همین سوال، ما رو میرسونه به ریشه های اصلی کمبود اعتماد به نفس. ببین دوست گلم، اگر دقت کنی من علاوه بر این که ماهی رو بهت میدم، سعی ام بر اینه که ماهی گیری رو هم یادت بدم. یعنی علاوه بر این که دلیل کمبود اعتماد به نفس رو بهت میگم، همچنین بهت یاد میدم که خودتم توانایی موشکافی مسائل این چنینی رو داشته باشی.
خب از بحث اصلی دور نشیم …
ترس حاصل نداشتن تخصص و تجربه است
اعتماد به نفس پایین حاصل مجموعی از ترس هاست. ترس از قضاوت دیگران، ترس از شکست خوردن، ترس از ناتوانی و … که در بین تمام این ها، مهم ترین ترس، ترس از خرابکاری هست! یعنی من به شخصه وقتی به این ترس ها فکر می کنم در نهایت به این نتیجه میرسم که تمام ترس ها یک طرف و ترس از خرابکاری یک طرف.
به عنوان مثال من خواننده نیستم و فقط در خلوت خودم گاهی میزنم زیر آواز، و بعد از مدتی قصد دارم در بین جمعی دوستانه خوانندگی کنم. طبیعتا ترس از قضاوت دیگران، ترس از تمسخر و … وجود من رو فرا می گیره. اما علاوه بر این ها، ترسی که به شدت من رو درگیر می کنه این هست که نکنه یک وقت خراب کنم! نکنه بد بخونم یا شعر یادم بره و یا فالش بخونم و غرق در این افکار منفی و ترس ها میشم. با کمی دقت می بینی که اصلا ترس از قضاوت هم حاصل همین ترس از خرابکاری هست!
حالا چرا من می ترسم کار رو خراب کنم؟ چون به توانایی خودم در خوانندگی ایمان و باور ندارم، چرا ایمان ندارم؟ چون به اندازه کافی تخصص و تجربه ندارم! دیدی رفیق جان؟ تمام توضیحات این مقاله برای همین بود که در نهایت برسیم به اینجا. همینجایی که تو متوجه بشی ریشه ای ترین دلیل کمبود اعتماد به نفس، عدم تخصص و نداشتن تجربه هست. پس برای مثال: وقتی که من زمان زیادی رو برای یادگیری اصولی آواز وقت گذاشته باشم و همچنین هر روز تمرین کرده باشم و تجربه بالایی داشته باشم، در این حالت دیگه ترس از خرابکاری معنایی نداره یا اگر هم باشه بسیار بسیار کمرنگه و تو به راحتی می تونی بهش غلبه کنی.
مسیر یادگیری، مسیر افزایش اعتماد به نفس است
بسیار خب، حالا که به دلیل ریشه ای کمبود اعتماد به نفس پی بردیم. وقتشه اون رو رفع کنیم. برای این کار در قدم اول تو باید یک کار و حرفه رو مد نظر بگیری، در گام دوم شروع به مطالعه و یادگیری و کسب اطلاعات در اون زمینه کنی، و در گام سوم شروع به تمرین، آزمون و خطا و کسب تجربه کنی. هرچقدر که در کاری حرفه ای تر و متخصص تر بشی، بدون شک اعتماد به نفست بیشتر تقویت میشه و تو خیلی راحت تر می تونی به این ترس ها غلبه کنی. اما در غیر اینصورت، وقتی که تو نه تخصصی داری و نه تجربه و حتی اطلاعات کافی رو هم در کار مربوطه نداری، پس ترس ها مثل یک هیولا ظاهر میشن که تو حتی توانایی فکر کردن بهشون رو هم نداری.
من بار ها و بارها گفتم که اعتماد به نفس به این معنا نیست که ما اصلا نترسیم، بلکه به این معناست که ما با وجود ترس، اقدام کنیم. اعتماد به نفس یعنی من به شناخت کاملی نسبت به ترس های درونیم برسم، سپس اون ها رو تا حد ممکن کاهش بدم و در نهایت ازشون گذر کنم. پس یادگیری و متخصص شدن هم باعث نمیشه که تو کلا عاری از ترس ها بشی، بلکه متخصص شدن باعث میشه تا حد چشمگیری ترس ها ریزش کنن و در مقابلش ایمان و باور تقویت بشه.
ریشه اصلی کمبود اعتماد به نفس در چیست؟ | کلام آخر
اگر دوست داری سخنرانی کنی اما اعتماد به نفست در این زمینه خیلی پایینه، فقط به این خاطره که یا حرفی برای گفتن نداری و یا فن بیان و صدای قدرتمندی نداری. پس در گام اول باید حرفی برای گفتن داشته باشی و در گام دوم هم پرقدرت به تقویت فن بیانت بپردازی. اگر می خواهی بیزینسی رو استارت بزنی اما هنوز شروع نکرده میترسی شکست بخوری، پس در گام اول باید به اطلاعات و دانش لازمه در اون زمینه دست پیدا کنی و حتی مدتی رو به عنوان کارآموز برای دیگران فعالیت کنی تا تجربه های لازمه رو هم کسب کنی و حالا که اعتماد به نفست تقویت شده بیزینس خودت رو استارت بزنی. … و کلی مثال دیگه که می تونم برات بزنم تا متوجه بشی برای رسیدن به شهامت و شجاعت، باید در هر زمینه دانش مربوطه رو کسب کنی و پرقدرت تجربه به دست بیاری. چون ریشه اصلی کمبود اعتماد به نفس در عدم تخصص و بی تجربگی هست. وقتی این اوکی بشه دیگه ترس ها تا حد چشمگیری ریزش می کنن و تو خیلی راحت تر و شجاعانه تر میتونی اقدام کنی.
ارادتمند تو، ابراهیم شجاعی