همه ما نیاز ها و کمبود هایی در دوران کودکی داشتیم که بنا به هر دلیلی براورده نشده، و حالا در بزرگسالی تصور می کنیم دیگه از وقتش گذشته و به ظاهر اون نیاز ها رو فراموش کردیم. اما اون ها در اعماق وجود ما همچنان زنده هستن و خیلی نامحسوس شخصیت و عزت نفس ما رو کنترل میکنن!
برای درک بهتر مسئله از خودم برات مثال می زنم …
کودک درونت رو بشناس
در کودکی از تمام وجودم آرزوی داشتن یک لیزر قوی و سبز رنگ رو داشتم. اگر اشتباه نکنم توی یک فیلم تلویزیونی دیده بودم و از همونجا این خواسته در وجود من شکل گرفت، در حدی که تا مدت ها تمام دغدغم بود. اما خانواده هیچوقت برام نخریدن و به جاش از این لیزر های کوچیک و معمولی اسباب بازی خریدن که ذره ای برام جذایت نداشت. استدلالشون هم این بود که اون لیزر سبز ها خیلی قویه و ممکنه به چشم خودت آسیب بزنی. البته منم بهشون حق میدم، چون در کودکی انقدر شیطون بودم که همون لیزر قرمز ها رو ام تا ته می کردم توی چشمم!
خلاصه گذشت تا من بزرگ شدم و رفتم سر کار. حدود پنج سال پیش بود که بلاخره خودم 130 هزار تومن هزینه کردم و یک لیزر سبز خفن و اورجینال خریدم و مثل بچه ها تا یک هفته توی شهر تاب می خوردم و لیزر رو مینداختم به کوه ها و ساختمون های اطراف، و مثل یک بچه که بستنی گرفته از دیدن خط سبز لیزر نهایت لذت رو می بردم!
ختم کلام به یک هفته نشد که این نیاز کهنه در من کلا رفع شد و این کمبود در وجود من پر شد، و درنهایت هم لیزر رو انداختم توی کشوی مغازه و بعد از چند ماه هم کلا هدیه دادمش به رفیقم رفت.
توی این مطلب از تلنگر می خواستم همین رو بهت بگم دوست گلم که هر نیاز، کمبود و عقده ای از دوران کودکی همراهته رو حتما رفع کن. اگر الآن چهل سالته و دوست داری پلی استیشن بخری بازی کنی و این نیاز از بچگی تا به حالا همراهته، پس این کار رو انجام بده و نگو دیگه زشته از من گذشته! این نیاز روحی از کودکی در وجودت شکل گرفته و اگر رفعش نکنی تا آخر عمر چسبیده بهت و تنها زمانی ازت میگذره که تجربه بشه.
یادت باشه تو هشتاد سالت هم که بشه باز هم یک موجود گوگولی مثل این در وجودت هست که نیاز ها و خواسته هایی داره و تو موظف هستی براش براورده کنی. رفاقت با کودک درون و بها دادن به خواسته هاش دری جدید از لذت زندگی رو برای من باز کرد و بعد از رفاقت با این اِبی کوچولو تازه معنای سرزندگی رو فهمیدم …
ارادتمند تو، ابراهیم شجاعی
