2 سرنخ طلایی برای کشف رسالت شخصی
کشف رسالت شخصی یکی از دغدغه های اصلی افراد در جامعه هست که نه تنها جوانان، بلکه حتی افراد بزرگسال و میانسال هم درگیر این دغدغه هستن. با توجه به این که کشف رسالت شخصی از فاکتور های اصلی عزت نفس محسوب میشه، به همین دلیل من در دوره عزت نفس گِلوف طی 5 ساعت به صفر تا صد مبحث کشف رسالت شخصی پرداختم. اما در این مقاله می خوام به دو سرنخ عالی برای کشف رسالت بپردازم که بهت کمک می کنه خیلی سریع تر و راحت تر بتونی رسالت خودت رو بشناسی.
کشف رسالت شخصی
خب همونطور که گفتم، یکی از دغدغه های اصلی برای افراد همین بوده و هست که چگونه رسالت خودشون رو پیدا کنن. گاهی فرد حتی نمیدونه که به چه کاری باید مشغول بشه، اما گاهی ام مشغول به کاری هست، اما شک داره نسبت به این که آیا این کار واقعا رسالتش هست یا نه. درواقع یکی از سوالاتی که خیلی از من پرسیده میشه همینه که اکثر بچه ها از من می پرسن: آقای شجاعی من الآن مشغول به فلان کار هستم اما واقعا نمی تونم بفهمم که این کار رسالت حقیقی من هست یا خیر.
برای همین در این مقاله می خوام به دو سرنخ مهم اشاره کنم که با مدنظر گرفتن همین دو سرنخ، تو به راحتی آگاه میشی که کاری که الآن مشغولش هستی رسالتت هست یا نه. یکی از این دو سرنخ رو حتی توی دوره عزت نفس هم بهش اشاره نکردم و برای اولین بار در این مقاله میخوام بهش اشاره کنم! پس اگر کشف رسالت شخصی دغدغه توام هست، صبورانه و مشتاقانه تا انتهای این مقاله همراه من باش.
چقدر عاشق این کار هستی؟
من همواره به بچه ها گفتم و میگم که رسالت شما همون کاری هست که از تمام وجود عاشقش هستین، پس انرژی و زمانتون رو صرف کاری کنید که از تمام وجود عاشقش هستید. چون تنها در این صورت شما به تمام خواسته هاتون می رسید و تنها در مسیر عشقتون به خوشبختی، شهرت و محبوبیت، ثروت و نعمت و … دست پیدا می کنید. هرچند که بسیاری از همکاران به شدت با نظر من مخالف هستند و خیلی از این عزیزان معتقد هستن آدم باید وارد کاری بشه که پول توشه! خب در این رابطه من توضیحات کامل رو در دوره عزت نفس دادم، اونجا به منطقی ترین شکل ممکن توضیح دادم که چرا رسالت ما همون عشق ماست. و حتی به منطقی ترین شکل ممکن هم توضیح دادم که چطور از کاری که عاشقش هستیم می تونیم به نهایت ثروت و نعمت برسیم. خب حالا این مبحث که موضوع این مقاله ما نیست و بهتره ازش بگذریم. فقط می خواستم بگم که رسالت شما همون کاری هست که عشق واقعیتونه.
اما یک سری از بچه ها در همین رابطه هم سردرگم هستن و میگن که نمی دونن چطور باید بین اینهمه کار عشق خودشون رو تشخیص بدن. خب برای این که بفهمی کاری که الآن مشغولش هستی عشق واقعیت هست یا نه، تنها کافیه یک سوال از خودت بپرسی، یعنی برای کشف رسالت شخصی، این سوال اولین سرنخ برای تو هست. وقتی این سوال رو از خودت بپرسی، در نهایت پاسخ این سوال مشخص می کنه که کار مدنظر عشق و رسالت تو هست یا نه. سوال اینه:
- آیا حاضری اگر بابت این کار پولی بهت داده نشه، باز هم ساعت ها در طول شبانه روز براش وقت بزاری؟!
بسیار خب رفیق جان، این سوالی هست که تو باید به جوابش فکر کنی. آیا حاضری حتی اگر ماه ها و سال ها از این کار به درآمد نرسی بازهم براش وقت بزاری؟ وقتی که صحبت از وقت گذاشتن می کنم یعنی این که تمام وقتت رو صرفش کنی!!! پس منظورم روزی یکی دو ساعت وقت گذاشتن نیست. منظور اینه که اگر بابتش هیچ پولی دریافت نکنی، آیا بازم حاضری روزی حداقل 8 الی 10 ساعت برای این کار وقت بزاری یا خیر؟!
جواب همین سوال مشخص می کنه کاری که در حال حاضر مشغولش هستی، عشق و عطش واقعیته یا این که یک هوس گذراست و صرفا فقط برای بیزینس انجامش میدی. به عنوان مثال من زمانی که خودم پا به مسیر تدریس گذاشتم، خداشاهده سال اول رو که رسما درآمد خاصی نداشتم و سال دوم هم در حدی بود که تنها هزینه کرایه تاکسی و … در میومد. و از سال سوم به بعد دیگه از همه نظر من تصاعدی خداروشکر رشد کردم. اما طی این سه سال من روزانه حداقل نزدیک به ده ساعت برای این کار وقت میزاشتم و همین الآنم میزارم. پس همین مسئله برای من مشخص کرد که این کار عشق و عطش واقعی منه. با این که یکی دو سال اول تمام زندگی من آمیخته بود با مشکلات مالی، اما خداشاهده من از تمام وجود و پرقدرت برای این کار وقت گذاشتم. خب صادقانه بخوام بگم، دست خودمم نبود و نمی تونستم وقت نزارم. چون واقعا عاشق این کار بودم. برای همین متوجه شدم که این کار خوده رسالت حقیقی من هست و باید تمام زمان و انرژی و تمرکزم رو صرفش کنم.
اگر بخوام ریشه ای تر به این قضیه بپردازم باید بگم که رسالت برای ما شغل محسوب نمیشه. رسالت واقعی ما مثل تفریح برای ماست! رسالت تو همون کاریه که دقیقا برات مثل تفریح کردنه و اصلا به دید شغل بهش نگاه نمی کنی. اصلا چنین دیدی نسبت بهش نداری که حالا یک تایم مشخصی رو بر حسب وظیفه انجامش بدی و حتی گاهی ام از زیر کار در بری! رسالت همون کاریه که تو نمیتونی انجامش ندی، برای همینه که حتی اگر پولی هم بابتش دریافت نکنی بازم انجامش میدی و عاشقانه براش وقت میزاری. پس اگر می خواهی بفهمی کار فعلیت رسالت واقعیت هست یا نه، تنها کافیه همین سوال بالا رو از خودت بپرسی و جواب دلت رو بررسی کنی.
برای کشف رسالت شخصی تو باید این نکته مهم رو بدونی که، اولین و مهم ترین دستاورد های کاری که عاشقشی برای تو، دستاورد های بیرونی مثل پول و … نیست. بلکه اولین و مهم ترین دستاوردی که عشقت برات میاره احساس خوب، احساس رضایت، احساس مفید بودنه و این کار تغذیه روح و روان و جسمت رو تامین میکنه. مثل من که در حال حاضر به طور میانگین روزی 8 ساعت از وقت و انرژیم رو صرف نوشتن مقاله می کنم اما در نهایت نه تنها خسته نمیشم، بلکه غرق در حال خوب و انرژی و احساسات بی نظیر میشم و روزم ساخته میشه. یا حتی زمانی که دوره ها رو برگزار می کنم هم به همین صورت …
لب کلام، اگر تونستی چنین کاری رو پیدا کنی، پس من گارانتی می کنم که همین کار، تو رو به اوج خوشبختی، ثروت و نعمت می رسونه! برای این که این کاری که عطش و عشق واقعی توئه و به همین جهت تو از تمام وجودت براش انرژی و زمان میزاری. خب طبیعتا کاری که از تمام وجودت براش انرژی و زمان بزاری ام بدون شک به بالاترین نتایج تو رو می رسونه. پس این از اولین سرنخ برای کشف رسالت شخصی …
از چالش ها فرار می کنی یا نه؟
در مسیر کشف رسالت شخصی، یکی از سرنخ هایی که برحسب تجربه بهش رسیدم این بود که من خیلی از کارها رو تصور می کردم رسالت من هستن و من واقعا عاشق اون کارها ام. اما در بطن داستان اینطور نبود و من تنها خیال می کردم که فلان کار عشق منه. حالا سوالی که پیش میاد اینه که خب چطور می فهمیدم یک کار رسالت و عشق من نیست؟ پاسخ این سوال قطعا برات جالب و تاثیرگذاره و قطعا یک سرنخ عالی برای توام میشه تا ازش برای کشف رسالت شخصی بهره مند بشی.
خب جواب اینه که من به عنوان مثال، فکر می کردم یک کار عشق واقعی منه، اما در عمل دائما از چالش های اون کار فرار می کردم و حتی بعد از مدتی کلا اون کار رو رها می کردم! یعنی نه تنها پای سختی ها و چالش های اون کار نمی ایستادم، بلکه به خاطر رو به رو شدن با چالش ها، کلا از اون کار دست می کشیدم و همین مسئله به من ثابت می کرد که اصلا اون کار رسالت حقیقی من نیست.
طبیعتا هر کاری سختی ها، چالش ها و دغدغه های خودش رو داره و خصوصا در ابتدای مسیر هر کاری ما باید با چالش های زیادی دست و پنجه نرم کنیم. و باید خدمتت عرض کنم که، یکی از سرنخ ها برای تو همینه که عشق واقعیت همون کاریه که نه تنها به خاطر چالش ها ازش دست نمی کشی، بلکه از تمام وجود و پرقدرت پای تک تک چالش ها و دغدغه هاش می مونی و ازشون عبور می کنی. رسالت و عشق و عطش واقعی برای تو همون کاریه که حاضری برای نتیجه گرفتن ازش و برای انجام دادنش حتی از سخت ترین چالش ها و سختی ها هم عبور کنی.
بازهم از خودم مثال میزنم تا بهتر متوجه بشی. خب همونطور که گفتم، کارهای زیادی بود که من به خاطر رو به رویی با چالش ها اون ها رو رها کردم. اما تدریس کاری بود که من به خاطرش از بزرگترین چالش ها گذشتم. در ابتدای مسیر تدریس من نه تنها با چالش های زندگی بلکه با اختلال های رفتاری زیادی ام در وجودم رو به رو شدم. درواقع اختلال های رفتاری و ضعف های شخصیتی در من وجود داشت که اصلا در مسیر تدریس من بهشون پی بردم! اختلال هایی مثل کاملگرایی شدید، اهمالکاری و … و حالا تو تصور کن در حالی که باید مسیر رسالتم رو پیش می بردم، همزمان باید برای رفع این اختلال ها ام تلاش می کردم. همچنین چالش های دیگری مثل بی پولی، شکست های پی در پی و … هم در جریان بود و باید اعتراف کنم در بخش هایی از مسیر گاهی به شک و تردید می افتادم و به سرم میزد که همه چیز رو رها کنم. اما نکردم و پرقدرت از تمام وجودم براش هزینه کردم تا رسیدیم به اینجا.
پس اگر می خواهی ببینی کاری که الآن بهش مشغول هستی آیا رسالت واقعیت هست یا نه، تنها کافیه از خودت بپرسی آیا حاضری پای تمام سختی ها و چالش های مسیرش ثابت قدم بمونی یا نه؟ جواب این سوال هم دومین سرنخ برای کشف رسالت شخصی توئه.
2 سرنخ طلایی برای کشف رسالت شخصی | کلام آخر
دو سرنخی که در این مقاله بهت دادم رو اگر پیش بگیری، اونوقت دیگه به راحتی میتونی تشخیص بدی که کاری عشق و عطش واقعیت هست یا نه. آموزش های این مقاله هم مثل بقیه آموزش های آکادمی گلوف تنها بر حسب تجربه شخصی من هست و هر آگاهی که به تو دوست گلم هم منتقل می کنم، همون آگاهی هست که سال ها خودم در مسیر زندگیم به کار گرفتم و حالا با عمیق ترین درک و تجربه به دیگران منتقل می کنم. پس این راهکار ها رو از تمام وجود جدی بگیر تا انشاالله خیلی زود در مسیر کشف رسالت شخصی، توام به نتیجه برسی.
دوستدار و ارادتمند تو، ابراهیم شجاعی