3 قدم برای رهایی از افکار گذشته
افکار و خاطرات تلخ گذشته، یکی از موانع اصلی بر سر راه ماست برای رشد و شکوفایی. اگر ما کاملا به رهایی از افکار گذشته نرسیم طبیعتا نه تنها در مسیر رشد و پیشرفت قرار نمیگیریم بلکه در هر لحظه احساس ناخوشایند و منفی را تجربه خواهیم کرد. احساسی نظیر ناومیدی، پوچی و ناتوانی و احساس قربانی بودن و … که همین ها به تنهایی کافیست برای رکود همه جانبه ما در زندگی!
*** فایل صوتی در انتهای مقاله منتشر شده ***
در جلسه دهم دوره جامع عزت نفس گلوف من طی دو ساعت آموزش، به صفر تا صد رهایی از گذشته پرداخته ام. اما در این مقاله میخوام به سه تا از دلایل اصلی و ریشه ای بپردازم که ناخواسته ما رو در گذشته نگه داشتن و همین دلایل اجازه نمیدن تا ما به رهایی نسبت به خاطرات گذشته برسیم. وقتی تو نسبت به این دلایل آگاه بشی به مرور به رهایی از گذشته میرسی و دیگه بجای بیل زدن باغچه گذشته، شروع به حرکت رو به جلو و پیشرفت میکنی و علاوه بر تمام این ها تو به آرامش رونی و احساس خوب میرسی.
دلایلی که شما را غرق در افکار گذشته کرده
مسئله ای که وجود داره اینه که ما خودمونم نمیدونیم بنا به چه دلایلی دائما درگیر خاطرات تلخ گذشته هستیم! یعنی از یه جایی به بعد ما غرق شدیم در گذشته و خودمونم نمیدونی اصلا چرا و بنا به چه دلایلی؟! لذا وقتی که تو دونه به دونه به تمام دلایل و علت ها آگاه میشی به مرور رها تر میشی. چون من وقتی ریشه یابی کنم و دلیل یک رفتار مخرب یا فکر مخرب خودم رو کشف کنم خیلی بهتر و راحت تر میتونم ازش رها بشم یا حلش کنم. وقتی من با علت ها آشنا بشم بعد میدونم که چه قدم هایی باید بردارم تا به رهایی از گذشته برسم. ولی اگر به این دلایل آگاه نشی، تو هرچقدرم دست و پا بزنی و تلاش کنی که از شر گذشته خلاص بشی بازم نتیجه ای نمیگیری و دقیقا مثل خیلی از بچه ها که زور میزنن و تلاش میکنن گذشته تلخ خودشون رو نادیده بگیرن اما هر بار با شکست مواجه میشن و با شدت بیشتری در درگیر افکار گذشته میشن.
پس بی وقفه در ادامه میریم سروقت سه دلیل مهم که باعث شدن تو درگیر گذشته بمونی …
مسئولیت کامل زندگیت رو بپذیر
اولین دلیل که باعث شده تو دائما باغچه گذشته رو بیل بزنی، عدم مسئولیت پذیری هست دوست گلم. شاید در ابتدا کاملا بی ربط به نظر بیاد اما یکی از دلایل اصلی همینه، و الان بهت میگم چرا این مسئله باعث میشه تو دائما درگیر گذشته بمونی.
خب آدمی که تمام و کمال مسئولیت صد در صد زندگیش رو نپذیرفته، اعتقادش بر اینه که عوامل بیرونی شرایط و اوضاع زندگیش رو رقم زدن. عوامل بیرونی یعنی آدم ها، دولت ها، مکان ها و هر چیزی شبیه به این. پس فردی که مسئولیت کامل زندگی رو نپذیرفته، دائما در عوامل بیرونی به دنبال مقصر میگرده. خب ما برای پیدا کردن مقصر که به زمان حال و آینده که رجوع نمیکنیم! بلکه مستقیما هی برمیگردیم به گذشته و توی گذشته به دنبال مقصر ها میگردیم تا شرایط نا به سامان خودمون رو توجیه کنیم. بعنوان مثال من اوضاع مالی و رفاهی خوبی ندارم، و از اونجایی که مسئولیت کامل این شرایطم رو نپذیرفتم، دائما به دنبال مقصر میگردم. مثلا میگم اگر من الآن وضع مالیم خوب نیست بخاطر اینه که پدرم فلان سال فلان زمین رو ارزون فروخت، اگر اون زمین رو نگه داشته بود الان میلیاردی ارزش داشت و ما در شرایط خوبی بودیم. پس مقصر پدرمه که من بی پولم!
خوب به این جملات زیر دقت کن:
- اگر همسرم زندگی سخت و رنج آور رو بهم تحمیل نمیکرد
- اگر پارتنرم بهم خیانت نمیکرد
- اگر فلانی فلان سال سرم کلاه نمیزاشت
- اگر فلان روز فلانی اون برخورد رو با من نمیکرد
- اگر پدر یا مادرم اون سال این تصمیم رو نمیگرفت
- اگر خودم اون سال فلان کار رو نمیکردم
- اگر اگر اگر
- و …
اگر اون سال همسرم بهم خیانت نمیکرد من الآن زندگی عالی داشتم و هزاران مثال دیگه …
اگر دقت کنی این جملات کاملا توی گذشتست و داره تجربیات و خاطرات گذشته رو زیر و رو میکنه.
این ها دقیقا جملات و صحبت های یک آدمی هست که زیر بار مسئولیت کامل زندگیش نرفته و برای توجیه وضع درب و داغون زندگیش دائم به دنبال مقصر میگرده و برای این کار هم هی باغچه گذشته رو بیل میزنه. به نظرم تا همینجا خیلی خوب متوجه شدی که عدم مسئولیت پذیری چطوری سرت رو مثل کبک میکنه توی برفِ گذشته و تو برای فرار از مسئولیت پذیری هی توی گذشته دست و پا میزنی بلکه یک مقصر یا دلیلی موجه بیاری برای توجیه کردن شرایط فعلیت. خب این طبیعیه چون راحت ترین کار همینه که آدم قربانی باشه تا مسئولیت پذیر و سازنده…
چیزی که مشخصه اینه که اگر تو در حال مطالعه این مقاله هستی بدون شک به دنبال آرامش و حال خوب و رشد و پیشرفت هستی و برای همین میخواهی به رهایی از افکار گذشته برسی.اما خب باید خدمتت عرض کنم تو نمیتونی هم خر رو بخوای هم خرما رو! درواقع تو نمیتونی هم در جایگاه یک قربانی زیر بار مسئولیت پذیری کامل نری و هم انتظار داشته باشی به رهایی از گذشته برسی و حالت خوب بشه! تو نمیتونی غذای مسموم بخوری و انتظار داشته باشی که مسموم نشی! امیدوارم با این مثال ساده منظورم رو بهتر متوجه شده باشی دوست گلم.
پس اگر وااااقعا میخواهی به رهایی از گذشته برسی و اگر میخواهی به آرامش و حال خوب حقیقی و عمیق برسی تو ناچاری ازهمین لحظه مسئولیت تمام و کمال زندگیت رو بپذیری و دیگه بجای گشتن به دنبال دلایل و مقصر ها، تمام فکر و ذکرت این بشه که حالا چه کاری از دست من بر میاد برای بهبود شرایط و ساختن اون زندگی که میخوام. یادت باشه تا زمانی که تو مسئولیت پذیر نباشی، نگرشت اینه که عوامل بیرونی تعیین کننده شرایط زندگیت هستن و اون ها مقصرن. چیزی که مشخصه اینه که تو ذره ای به اندازه سر سوزن هم توانایی ایجاد تغییر در عوامل بیرونی رو نداری و تنها روی خودت تسلط کامل داری. باز هم تاکید میکنم که تو ناتوانی در ایجاد تغییر در عوامل بیرونی و برای همینه که یک عمر با این که هی گشتی به دنبال مقصر یا هی دلیل آوردی برای توجیه شرایط الآنت، در نهایت ذره ای تغییر مثبت حاصل نشده. اما وقتی مسئولیت صد در صدی رو می پذیری و دیگه تمام کانون توجه و تمرکزت معطوف میشه روی خودت و درونت، از همینجا تغییرات مثبت و نتایج بی نظیر در تمام جنبه های درونی و بیرونی تو شکل میگیره و گسترش پیدا میکنه.
پس همین مسئولیت پذیری به تنهایی نه تنها باعث رهایی از افکار گذشته میشه بلکه تو رو در مسیر رشد و شکوفایی هم میندازه. لذا اگر واقعا از تمام وجودت میخواهی به رهایی از گذشته برسی و میخواهی احساس خوب و آرامش واقعی رو تجربه کنی و رشد رو تجربه کنی، پس همین الآن بگو و توی بخش نظرات بنویس که من از همین لحظه مسئولیت کامل و صد در صد زندگیم رو می پذیرم و تمام توجه و تمرکزم رو درگیر تغییرات خودم میکنم.
شخصیت کهنه و قدیمی شرایط متفاوتی را رقم نمیزند
دلیل بعدی که باعث شده تو کاملا درگیر گذشته بمونی اینه که داری باشخصیت کهنه و قدیمیه خودت زندگی میکنی. شخصیت چیه اصلا؟ به مجموع افکار، احساسات، باور ها، رفتار و اعمال ما میگن شخصیت. خب تو دقت کن ببین چه تفاوتی بین شخصیت الآنت هست نسبت به شخصیتی که چند سال پیش داشتی؟ رسما هیچ تفاوتی نیست. تو هنوزم همون شخصیتی رو داری که ده سال پیش داشتی! خب دوست گلم این شخصیت کهنه و پوسیده همون شخصیتی هست که شرایط و نتایج نامناسب گذشته رو رقم زده. بعد تو میخوای با همین شخصیت فعلیت به نتایج و شرایط متفاوت برسی؟
ما دائما داریم میگیم بابا شرایط رندگی شما حاصل شخصیت شماست. این جمله یعنی چی؟ یعنی اگر شرایط زندگیت در گذشته باب میلت نبوده پس تنها کاری که باید انجام بدی شروع به تغییر و اصلاح شخصیتت هست. به بیانی ساده تر باید شروع کنی افکار و احساسات متفاوت و رفتار و اعمال و باور های متفاوت رو برای خودت بسازی و به مرور شخصیتت رو تغییر بدی تا زندگیت به خودیه خود شروع به تغییر کنه و زندگیت بر وفق مرادت رقم بخوره. خب حالا متوجه هستی چرا غرق در افکار گذشته هستی؟ دلیلش همینه که گفتم. تو با همون شخصیت قدیمی میخواهی شرایط و نتایج جدید رو به دست بیاری و این کاملا خنده داره …
میخوای از شر گذشته خلاص بشی؟ پس بسم الله، شروع کن پرقدرت و ریشه ای شخصیتت رو بکوب و از نو شخصیتی متفاوت، سازنده، خالق و قدرتمند و با عزت نفس رو برای خودم رقم بزن تا زندگیت دگرگون بشه. کاری که دقیقا بچه های دوره جامع عزت نفس انجام دادن. ختم کلام باید بدونی شخصیت ده سال پیش نتایج ده سال پیش رو برای تو به ارمغان میاره نه کمتر و نه بیشتر!!! شخصیت دیروزت شرایط و نتایج دیروز رو برات رقم میزنه نه کمتر و نه بیشتر!
پس تا وقتی که همون افکار و احساس و رفتار و اعمال و باور های دیروزت و گذشتت رو داری، برگشت به عقب و بیل زدن باغچه گذشته تنها یکی از مشکلات و چالش های توئه. خودتم خوب میدونی که این تنها یکی از دغدغه هاته و تو علاوه بر افکار گذشته، کلی شرایط نامناسب دیگه ام داری که تمام این ها حاصل شخصیتی کهنه و تکراریه!
من ازت میخوام از تمام وجودت تصمیم بگیری برای کوبیدن شخصیت فعلیت و اقدام برای ساخت و ساز شخصیتی ماورایی و قدرتمند. برای این کار هم میتونی با ایمان کامل وارد دوره جامع عزت نفس گلوف بشی و قدم به قدم و آجر به آجر شخصیتت رو بسازی. کوبیدن و له کردن شخصیت کهنه و ساختن شخصیتی قدرتمند و خالق تنها رسالت دوره جامع عزت نفس گلوف هست. و همچنین تنها راه رسیدن به خوشبختی و سعادت!
تا به حال به خواسته هات فکر کردی؟!
خیلی جالبه، ما محض رضای خدا حتی چند دقیقه ام به این فکر نمی کنیم واقعا از این زندگی چی میخوایم و ذره ای به خواسته هامون فکر نمیکنیم و نه هدفی تعیین میکنیم و نه مقصدی، در نهایت هم تعجب میکنیم که چرا دائما درگیر گذشته ایم. خب رفیق جان در شرایطی که تو نه خواسته ای داره نه هدفی مشخص داری نه مقصدی برای خودت تعیین کردی و نه میدونی کدوم طرفی باید بری، واقعا انتظاری غیر از این داری؟ کاملا طبیعیه که آدم در این حالت هی برگرده به گذشته، و نشخوار کردن افکار گذشته توسط فردی که سرگردون و پوچ و بی مقصده کاملا طبیعیه.
باید بدونی که ذهن من و تو نمیتونه بیکار بمونه. درواقع افکار ذهن یا در آینده هستن یا در حال و یا در گذشته. خب آدمی که آینده ای مشخص رو برای خودش ترسیم نکرده که بهش فکر کنه و هدفی و مقصدی هم تعیین نکرده برای آینده که به سمتش حرکت کنه طبیعتا افکارش هی برمیگرده به گذشته. ذهن می بینه تو نه تصویری از آینده دلخواهت داری، نه هدفی داری و نه مقصدی داری که براش برنامه ریزی کنی و بری سمتش، از اونجایی که نمیتونه بیکار بمونه در نهایت دستت رو میگیره و میبرت به گذشه و میگه یادته عمه حشمت فلان سال چه حرفی بهت زد؟! توام میگی آره آره و حالت بد میشه و بیشتر به این افکار مزخرف و بی هوده بها میدی و هی بجای حرکت رو به جلو با سرعت عقب عقب پیش میری …
پس تا وقتی که تو آینده ای دلخواه رو ترسیم نکرده باشی که بهش فکر کنی و براش برنامه ریزی کنی و بری سمتش، بی تردید ناچاری برگردی به گذشته! دلیلشم بهت گفتم. ذهن نمیتونه فکر نکنه و نمیتونه فعال نباشه. یا تو هدایتش میکنی به سمت آینده، یا اون تو رو میبره به گذشته. والسلام.
3 قدم برای رهایی از افکار گذشته | جمع بندی نهایی
خب دوست گلم همونطور که در ابتدای مقاله هم گفتم، دلایل متعدد و مختلفی وجود داره که باعث میشه ما در گذشته غرق بشیم. و توی این مقاله من به سه تا از مهم ترین هاش پرداختم که از تمام وجودم بهت قول میدم اگر همین سه قدم رو جدی بگیری به احتمال 90 درصد تو کلا از شر افکار منفی گذشته رها میشی. برای همین امیدوارم سطحی از این آگاهی ها نگذری و با ایمان براشون وقت بزاری. فایل صوتی که منتشر شده رو هم بار ها و بار ها گوش کن تا به عمیق ترین درک ممکن برسی و بتونی به راحتی تغییرات رو رقم بزنی.
فایل صوتی | مدت زمان: 41 دقیقه | حجم فایل: 57 مگابایت
پخش آنلاین:
دانلود فایل صوتی :
[geloofuser]
[/geloofuser]
دوستدار و ارادتمند تو، ابراهیم شجاعی