آکادمی گلوفاعتماد به نفسخودشناسیعزت نفسموفقیت فردی

افسردگی چیست؟ انواع افسردگی

افسردگی، نام این اختلال این روز ها زیاد به گوشمون میخوره و با توجه به سبک و استایل زندگی امروزی، افراد بسیاری درگیر افسردگی میشن، به حدی که از اختلال افسردگی به عنوان یک بیماری شایع نام برده میشه. درواقع شرایط زندگی در عصر امروز ما آدم ها رو در شرایطی قرار داده که ناخواسته درگیر افسردگی میشیم و تجربه کردن این اختلال به مسئله ای طبیعی مبدل شده. اما خب مسئله ای که وجود داره اینه که افسردگی ناراحتی نیست، همچنین ضعف هم به حساب نمیاد و بحث غم و غصه و اندوه هم وسط نیست!

افسردگی یک بیماری ذهنی محسوب میشه که افکار، احساسات و رفتار فرد رو از حالت طبیعی خودش خارج میکنه و زندگی فرد رو مختل میکنه. از اونجایی که افسردگی یک بیماری و اختلال در نظر گرفته شده، پس به راحتی و عادی نباید ازش بگذریم. بلکه برای طی کردن روند درمان و گذر از این اختلال، باید با یک متخصص در این زمینه در ارتباط باشیم، یا اگر قراره خود درمانی کنیم هم بهتره که هر محتوای آموزشی یا هر چیزی رو دنبال نکنیم!

افسردگی چیست؟

همونطور که گفتیم، در زندگی مدرن امروزی دیگه عجیب به نظر نمیرسه اگر تو در دام افسردگی افتاده باشی، اما اگر در این اختلال غرق بشی و خودت رو ازش بیرون نکشی قطعا عجیبه! افسردگی زندگی آدم رو فلج میکنه و کلا فرد رو از حالت طبیعی خودش خارج میکنه و نه تنها روحیات و افکار فرد در چرخه مخرب  قرار میگیره، بلکه حتی رفتار و اعمال و همچنین شرایط جسمانی یک فرد افسرده هم تحت تاثیر مخرب این بیماری قرار میگیره.

صادقانه اگر بخوام صحبت کنم باید بگم که افسردگی یک بیماری هست که اگر به صورت جدی درمان نشه میتونه حتی کشنده هم باشه! و متاسفانه مشکل همینجاست که اکثر افرادی که مبتلا به افسردگی هستن این اختلال رو جدی نمیگیرن و به صورت جدی برای حل این مسئله پیگیری و اقدام نمیکنن.

عده ای از این عزیزان کلا به حدی درگیر افسردگی میشن که حتی از درمان خودشونم ناومید میشن و فکر میکنن رسیدن به آخر دنیا. اما عده ای دیگه تصور میکنن صرفا با مثبت اندیشی یا دنبال کردن محتوای انگیزشی یا سخترانی های حال خوب کن، میتونن این مسئله رو پشت سر بزارن، عده ای ام تلاش میکنن با بیخیالی و نادیده گرفتن و فرار کردن از مسئله حلش کنن. در صورتی که این سه کاملا غلطه. برخی از افراد مبتلا به افسردگی هم که خیلی خوب میدونن باید اقدام کنن برای پیگیری و درمان، اما به خاطر ترس از قضاوت ها یا حرف دیگران یا هر ترس دیگری، اقدام نمیکنن و ترجیح میدن تو همون شرایط بسوزن و بسازن!

فرد مبتلا به افسردگی نگاهش به زندگی اصلا درست نیست و همین مسئله میتونه اون رو به جایی ببره که افکار خودکشی رو پرورش بده یا حتی اقدام به خودکشی کنه. برای همین میگم درسته که این اختلال شایع هست، اما باید کاملا جدی گرفته بشه در غیر اینصورت عواقب و عوارض بدی رو به همراه داره.

افسردگی به عنوان یک بیماری جدی پزشکی به رسمیت شناخته شده و این بیماری انسان رو به سمت ناومیدی هدایت میکنه و فریب میده با این تفکرات که زندگی معنایی نداره و پوچه و تهش هیچی نیست و لذا هیچ دلیلی برای ادامه دادن و تلاش و زندگی کردن هم وجود نداره …

همچنین این اختلال شدت های متفاوتی داره که در ادامه مقاله بهش می پردازیم.

طبق آماری که تا کنون منتشر شده و با توجه به بررسی هایی که بنده به شخصه کردم، متوجه شدم که از هر دو نفر یک نفر مبتلا به افسردگی هست! این یعنی بیش از نیمی از افراد جامعه درگیر اختلال افسردگی هستند. خب همونطور که گفتم این مسئله طبیعیه، تغییر ناگهانی سبک زندگی و تغییرات گسترده در تمام جنبه های زندگی بشری، ما رو در هیاهوی عجیب و غریبی غرق کرده که در نهایت با توجه به عدم آمادگیه ما برای این شرایط، مجبوریم افسردگی رو تجربه کنیم. حتی کسی که الآن هم در مسیر درسته و کلی رشد کرده و نتایج بی نظیری رو کسب کرده و قوی شده، این فرد هم به احتمال خیلی زیاد در گذشته یک بار از تونلی به نام افسردگی گذر کرده. مثل خوده من …! پس چیز عجیب و غریبی نیست، اما فقط باید محض رضای خدا جدی گرفته بشه و به صورت ریشه ای حل بشه.

جیم کری

تعریف افسردگی از زبان جیم کری

جیم کری بازیگر کمدی و طنز سینمای هالیوود که در برهه ای از زندگی درگیر افسردگی شدید بوده، در یکی از مصاحبه هاش تعریفی از افسردگی رو ارائه کرد که به نظرم یکی از بهترین تعاریفی بود که میشد ارائه داد. با توجه به این که خوده من هم دو سال افسردگی حاد رو پشت سر گذاشتم، زمانی که مصاحبه جیم کری رو دیدم، وقتی تعریفش از افسردگی رو شنیدم، انگار که داشت من رو در گذشته توصیف میکرد! خب از اونجایی که جیم یک کمدین بی نظیره، به ساده ترین و شیوا ترین شکل ممکن تعریف افسردگی رو از منظر خودش ارائه داد.

آقای کری میگه: افسردگی به معنای غم و غصه و یا ناراحتی نیست. چرا که این ها از عامل بیرونی میان، مثلا یک اتفاقی رخ میده و ما ناراحت و غمگین میشیم. اما افسردگی اینطور نیست. افسردگی یعنی جسم از یه جایی به بعد بهت میگه لعنت بهت! من دیگه نمیخوام با این شخصیتی که واسه خودت ساختی ادامه بدم و حالم از این دیدگاه و منظره ای که از زندگی ساختی به هم میخوره!!! و همینجا میشه که ما درگیر افسردگی میشیم.

انواع افسردگی

افسردگی انواع مختلفی داره که تشخیص این ها باید با بررسی علادم در فرد صورت بگیره. درواقع متخصص با بررسی و شناسایی علائم در فرد نوع افسردگی رو تشخیص میده و در نهایت پروسه روان درمانی رو اعمال میکنه. به هر صورت در ادامه به انواع افسردگی و همچنین میزان شدت این ها می پردازیم.

افسردگی خفیف رو به متوسط

از بین رفتن احساس شادی و انگیزه، علائم افسردگی خفیف هست و به بیانی ساده تر در افسردگی خفیف فرد دچار روزمرگی شده و یک روتین یکنواخت و کسل کننده رو تجربه میکنه درحالی که هیچ شور و اشتیاق و انگیزه ای برای فعالیت نداره. به همین جهت حتی افسردگی خفیف هم میتونه در زندگی فرد اختلال ایجاد کنه. افسردگی متوسط هم همین علائم رو داره منتهی با شدت بیشتر، در حدی که حتی عزت نفس و اعتماد به نفس در فرد ریزش میکنه.

افسردگی شدید یا حاد

این نوع افسردگی دیگه فکر میکنم از اسمش پیداست که چه شرایطی داره! در افسردگی شدید، فرد علائم افسردگی رو با شدت بالا و در هر لحظه متحمل میشه در حدی که تاب و تحملش از دست میره. مختل شدن زندگی فردی و اجتماعی و همچنین آسیب های جسمانی محصول افسردگی نوع شدید هستند! با توجه به این تفاسیر، روند درمان برای این نوع افسردگی باید کاملا جدی گرفته بشه.

افسردگی پس از زایمان

در این نوع  افسردگی شدت علائم، از شدت علائم افسردگی معمولی کمی بیشتره و عموما دو هفته بعد از زایمان، بانوان این نوع افسردگی رو تجربه می کنند. بانوان در دوران بارداری هم افسردگی رو تجربه می کنند منتهی بعد از زایمان شدت علائم افسردگی بسیار بیشتر میشه. بی حوصلگی، استرس، اضطراب و غم و اندوه از جمله علائمی هستن که خانوم ها در دوران بارداری و همچنین بعد از زایمان تجربه می کنند. همین روند، انجام کارهای روزانه و مراقبت از خود و نوزاد رو برای این عزیزان بسیار سخت میکنه.

افسردگی پس از زایمان

افسردگی سایکوتیک

سایکو یا همان روان پریشی به معنای وضعیت روانی غیرطبیعی است که در این حالت، فرد توانایی تشخیص واقعیت از خیال را از دست می دهد! توهم و هذیان از جمله علائم اصلی این اختلال هستند. در این حالت فرد دچار توهمات شده و صداهایی را می شنود و چیز هایی را می بیند که اساسا وجود نداشته و ندارد! همچنین همونطور که گفتیم، عدم توانایی تشخیص واقعیت از خیال هم باعث میشه تا فرد هذیون بگه.

افزایش بیش از حد دوپامین در مغز، یکی از اصلی ترین عوامل بروز این بیماری هست که تا به حال شناسایی شده. الکل و برخی دارو های خاص میتونه منجر به جنون در این افراد بشه. با توجه به این که این افراد توانایی پذیرش و درک صحبت های منطقی رو ندارن، لذا بستری شدن در بیمارستان های اعصاب و روان برای اکثر این موارد لازم هست تا تحت دارو درمانی قرار گرفته و با دارو توهمات کاهش پیدا کرده، گیرنده های دوپامین در مغز مسدود بشه و به مرور فرد به ثبات در افکار و رفتار برسه.

افسردگی سایکوتیک و افسردگی روان پریشانه

دیگه بیشتر از این راجع به سایکو توضیح نمیدم و فقط میخواستم پیش زمینه ای داشته باشیم برای تعریف افسردگی سایکوتیک. پس تا اینجا فهمیدیم فردی که افسردگی شدید رو به همراه سایکوسیس داره، درواقع مبتلا به افسردگی سایکوتیک هست. عصبانیت بی دلیل، شب بیداری و خوابیدن در روز، امتناع از حرف زدن یا بیان مطالب نامفهوم و بی معنی، بی توجهی به ظاهر خود مثل نرفتن به حمام و عوض نکردن لباس ها، توهمات و داشتن عقاید عجیب و غریب و … از جمله علائم افسردگی سایکوتیک هستند.

افسردگی فصلی

به طور میانگین بین 1 الی 2 درصد از زنان و جوانان در جامعه دچار این نوع افسردگی میشن. در فصل زمستان زمانی که ساعات روز کوتاه تر میشه، سر و کله افسردگی فصلی پیدا میشه و فرد در این حالت احساس میکنه کلا تبدیل به شخصی دیگه شده! ناومیدی، کسل بودن و بی حالی، غم و استرس و … از جمله علائم افسردگی فصلی هستن.

به نظرم چیزی که باعث بروز این نوع افسردگی میشه، روزمرگی و یکنواختی در زندگی هست. درواقع هرچی بلاتکلیف تر و بی انگیزه تر باشیم، قطعا راحت تر درگیر افسردگی فصلی میشیم. البته با قاطعیت نمیگم صد در صد این تنها دلیلش هست. اما به جرعت میگم یکی از دلایل اصلی که ما مبتلا به افسردگی فصلی میشیم همین چیزی هست که گفتم. نداشتن هدف و برنامه ریزی روزانه، یکنواختی و روزمرگی، نبود اشتیاق و انگیزه به این افسردگی دامن میزنه و بستر رو برای افسردگی فصلی مهیا میکنه.

افسردگی دیستایمی یا کج خلقی

در این نوع افسردگی علائم افسردگی خفیف تر هستند اما پروسه و زمان طولانی تر (دو سال و یا بیشتر …) هست. احساس و خلق و خوی افسردگی به صورت دائمی همراه فرد خواهد بود البته گاه گداری هم علائم رفع میشن اما مجددا برمیگردن. درکل انقدر این افسردگی به طور نامحسوس با فرد آمیخته میشه که فرد فکر میکنه بی حوصلگی و بی انرژی بودن و روحیه ضعیف بخشی از طبیعتش هست! به بیانی ساده تر فرد تصور میکنه نوع شخصیتی که داره کلا بی حال، بی انرژی، بی انگیزه و بی حوصله هست و همیشه روحیه ای ضعیف داشته، درصورتی که اینگونه نیست و فرد مبتلا به افسردگی دیستایمی شده. همونطور که گفتیم علائم در این نوع افسردگی خفیف هستند اما خب زمان طولانی تر هست و باید توجه داشت که ممکنه فرد در کنار این افسردگی، دچار افسردگی های مضاعف دیگه هم بشه که باید تحت درمان قرار بگیره. درکل خوده افسردگی دیستایمی هم اگر درمان نشه ممکنه هر دوره 6 ماه افزایش پیدا کنه.

ترس از درخواست کمک

من همواره گفتم که مشکل اصلی ما آدم ها اینه که مشکلات و بیماری های جسمانی رو کاملا جدی میگیریم اما به هیچ وجه اختلال های روحی و روانی رو جدی نمیگیریم و فکر میکنیم اونقدر ها هم مهم نیست! من اگر دچار بیماری جسمانی شدیدی بشم که تمام جسم من رو درگیر کرده، اینجا از تمام وجودم اقدام میکنم و هزینه میکنم برای این که تحت نظر متخصصین مربوطه روند درمان رو طی کنم. در این رابطه هم اصلا حرف مردم برام مهم نیست. مثلا من اگر بیماری سرطان، ام اس، قند و یا هر بیماری دیگه ای داشته باشم، به هیچ وجه نمیگم بیخیالش، نمیرم دکتر چون زشته جلو دوست و فامیل!!! درواقع این که من پیگیر درمان بیماری های جسمانی بشم برام کاملا امری طبیعیه، اما در رابطه با مشکلات و بیماری های روحی روانی داستان کاملا فرق میکنه! وقتی که من درگیر ضعف های روحی روانی میشم یا دچار بیماری های ذهنی میشم، اینجا نه تنها جدی نمیگیرم بلکه از تمام وجودم سعی میکنم مخفی نگهش دارم و حتی طوری پیش برم که خانواده ام با خبر نشن.

خب همونطور که گفتم دلایل متعددی وجود داره که ما برخلاف بیماری های جسمانی، اصلا اهمیت خاصی برای بیماری های ذهنی و روحی قائل نمیشیم. و به نظرم یکی از این دلایل اینه که ما علائم بیماری جسمانی رو سریعا متوجه میشیم و حتی حسش میکنیم. یعنی درد ها و رنج های جسمانی برای ما کاملا شفاف و واضحه و به همین جهت ما از روی ترس هم که شده همه جوره پیگیری میکنیم و دست به دامن دیگران میشیم برای درمان. اما مسائل روحی روانی یا بیماری های ذهنی به این صورت نیست و به مرور و ذره ذره ما رو در سیاهچاله خودش میکشه. به بیانی ساده تر فردی که الآن در افسردگی حاد به سر می بره، خب این بنده خدا از ابتدای مسیر به این شدت درگیر اختلال افسردگی نبوده. درواقع ابتدای مسیر علائم کاملا جزئی و سطحی بوده و اونجا به راحتی میتونسته حلش کنه. اما انقدر جدی نگرفته تا کاملا در این باتلاق غرق شده و حالا به جایی رسیده که باید با تجویز دارو و روند های این چنینی به سلامت برسه.

پس در بیماری های جسمانی خیلی سریع ما علام رو متوجه میشم و از طرفی اگر علائم زیاد هم نباشه، وقتی دکتر به ما میگه فلان بیماری رو داری دیگه ما به عمق جدی بودن مسئله پی میبریم و اونطور که باید پیش میریم. اما فردی که دچار بیماری ذهنی بنام افسردگی هست اینطور نیست. این آدم تصورش بر اینه که حالا کمی خسته هست یا ناراحته یا غمگینه و میتونه با بیخیالی این روند رو پشت سر بزاره. برای همینه که وقتی از یک آدم افسرده سوال میکنی چرا حالت خوب نیست؟ چرا ناراحت به نظر میای؟ اون در جواب میگه نه ناراحت نیستم فقط کمی خسته ام! لذا فرد افسرده بنا به این دلیل و دلایل دیگه، این مسئله رو جدی نمیگیره و سعی میکنه با نادیده گرفتن و مخفی کردن این اختلال و با تلقین کردن خودش به نتیجه ای برسه که خب طبیعتا غیرممکنه.

با توجه به تمام این توضیحات، ما متوجه شدیم که فرد افسرده نه تنها خودش مسئله رو جدی نمیگیره، بلکه یه جورایی بابت این اختلال هم خجالت میکشه و سعی میکنه افسردگی خودش رو از دیگران مخفی کنه. برای همین دائما در حال نقش بازی کردن جلوی دیگرانه. با این وجود حتی از این که درخواست کمک بکنه ام میترسه یا خجالت میکنه. برای همینه که ما می بینیم یک نفر در حالی که ظاهرا حالش خوبه، در نهایت به خودش آسیب میزنه. چند وقت پیش یک ویدیو در فضای مجازی می دیدم از دختری که یک روز ظهر در کنار دوستانش داشت میرقصید و شادی میکرد ولی همون شب خودکشی کرد و به زندگی خودش خاتمه داد! درواقع از یه جایی به بعد نه تنها خوده افسردگی باعث ناراحتی و رنج میشه، بلکه نقش بازی کردن و نقاب زدن هم به مراتب برای فرد مبتلا به افسردگی خسته کننده و منزجر کننده خواهد بود.

پس تو حالا باید بدونی دوست گلم که در جایگاه فردی عاقل و بالغ و آگاه، اگر جایی حس کردی درگیر افسردگی هستی، سریعا از فردی متخصص در این زمینه درخواست کمک و راهنمایی کنی و در کنار اون فرد اقدام به طی کردن روند درمان کنی. همونطور که در ابتدای مقاله گفتم، زاویه دید غلط  نسبت به زندگی و عدم آگاهی باعث اختلال افسردگی میشه و تا زمانی که این دو مسئله اصلاح نشه، این بیماری نه تنها دست از سرت بر نمیداره بلکه هی بیشتر تو رو درون خودش غرق میکنه. پس تو نه ناراحتی و نه غمگین! بحث فقط این ها نیست. ماجرا ریشه ای تر از این حرفاست که باید حل بشه.

تعریف افسردگی

سلامت ذهن را جدی تر بگیر

تو باید بدونی که اگر روح و روان و ذهنت از سلامت کامل برخوردار نباشه، دیگه مهم نیست جسم در چه حالتیه. چون جسم از ذهن پیروی میکنه و اگر تو اختلال ها و بیماری های روحی روانی داشته باشی، پس بدون شک بیماری های جسمانی هم به سراغت میان. اگر تو ذهنی سالم نداشته باشی، جسمت هم نرمال نخواهد بود و از حالت طبیعی و نظم خودش کاملا خارج میشه و درنهایت بیماری ها پدیدار میشن. پس این خنده داره که ما از تمام وجود برای جسممون اهمیت قائلیم اما درمورد ذهن چنین نگرش و رفتاری رو نداریم. تمام تلاش من بر اینه که تو به اوج اهمیت سلامت ذهن و سلامت روح و روان پی ببری و اگر ذره ای جایی در این ها احساس ضعف کردی کاملا جدی بگیری و به همون اندازه جسمت براشون وقت بزاری و پروسه درمان رو طی کنی.

افسردگی چیست؟ | کلام آخر

برای جمع بندی این مقاله باید بگیم که افسردگی به عنوان یک بیماری پزشکی به رسمیت شناخته شده که باید کاملا جدی گرفته بشه. کمترین و خفیف ترین نوع این بیماری میتونه حتی زندگی روزمره رو هم برای ما مختل کنه و انواع شدید تر این اختلال هم که دیگه آسیب های کاملا جدی رو برای ما به ارمغان میاره. همون آسیب های روحی و حتی جسمانی که در مقاله کاملا بهشون پرداختیم. در این مقاله به تعریف و آشنایی با انواع مختلف این اختلال پرداختیم. در مقاله بعدی به علائم این اختلال می پردازیم و در نهایت یک مقاله هم برای راهکار های درمان آن منتشر خواهد شد. در رابطه با مسئله درمان هم اگر فرد توانایی پذیرش و درک صحبت های منطقی و کسب آگاهی رو داشته باشه پس بدون شک تنها راه، کسب آگاهی و اصلاح زاویه دید خواهد بود که بهش روان درمانی هم میگن. بنده خودم به شخصه معتقدم اصلا مهم نیست چقدر نوع افسردگی و علائمش شدیده! اگر فرد توانایی درک و پذیرش آگاهی ها و صحبت ها رو داره، پس فقط روان درمانی براحتی و ریشه ای این اختلال رو حل میکنه. اما اگر فرد به جایی رسیده باشه که واقعا تسلطی روی افکار، احساسات و رفتارش نداشته باشه و درواقع اصلا توانایی پذیرش و فهمیدن و درک کردن صحبت ها رو نداشته باشه (مثل افسردگی سایکوتیک)، اینجا دیگه باید تحت دارو درمانی و مراقبت قرار بگیره. در دوره جامع عزت نفس گلوف بچه هایی هستن که در افسردگی حاد، با دوره نه تنها کاملا خوددرمانی کردن بلکه الآن به کلی نتایج و دستاورد های بی نظیر هم رسیدن و کلا مسیر زندگی و شخصیتشون 180 درجه تغییر کرده!

 

دوستدار و ارادتمند تو، ابراهیم شجاعی

ابراهیم شجاعی

موسس و مدیر مسئول آکادمی گلوف

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا