2 قدم برای حفظ آرامش در شرایط بحرانی
حفظ آرامش در شرایط بحرانی یکی از قدرت هایی هست که افراد پخته و با عزت نفس بالا بر اون مسلط هستن. بدون شک ما در زندگی شرایط بحرانی رو تجربه می کنیم و یا تجربه خواهیم کرد. لذا اگر قدرت حفظ آرامش در این شرایط رو نداشته باشیم، در نهایت به اون شرایط بحرانی دامن می زنیم و همچنین استرس و اضطراب رو هم بیشتر در وجود خودمون پرورش میدیم. به هر حال حفظ خونسردی و آرامش در هر شرایطی لازمه، در غیر اینصورت ما ناچاریم مثل برگی در باد پیش بریم و ذره ای تسلط بر روی زندگی و شرایط نداشته باشیم.
در این مقاله که با عنوان حفظ آرامش در شرایط بحرانی در حال مطالعه هستی، در کنار هم یاد می گیریم اصلا چرا باید حفظ خونسردی در شرایط بحرانی رو یاد بگیریم، و همچنین یاد می گیریم چگونه در شرایط بحرانی آرامش خودمون رو کاملا حفظ کنیم و بر خودمون و اوضاع مسلط بشیم. پس در ادامه مشتاقانه و صبورانه همراه من باش …
حفظ خونسردی در شرایط بحرانی
همونطور که گفتم بهتره در گام اول به «چراییِ» این هدف بپردازیم. لذا اگر ما به چرایی و اهمیت این مسئله آگاه نباشیم، همچنان به راحتی در هر شرایطی آرامش خودمون رو از دست میدیم. اما وقتی بفهمیم حفظ آرامش در شرایط بحرانی چقدر حائز اهمیته، اونوقت دیگه از تمام وجود سعی می کنیم در شرایط سخت آرامش و خونسردی خودمون رو حفظ کنیم.
خب برای شروع باید بگم که نقطه مقابل آرامش میشه استرس، اضطراب، ترس و نگرانی. درواقع وقتی من آرامش ندارم پس قطعا درگیر این احساسات هستم. پس اگر حفظ آرامش خیلی مهمه، بدون شک این یعنی استرس و اضطراب مضرات زیادی رو برای من به همراه داره. اما سوالی که اینجا پیش میاد اینه که این عوارض دقیقا چی هستن؟
به طور خلاصه اگر بخوام بگم، میشه گفت که استرس و اضطراب نه تنها آسیب های زیادی رو در طولانی مدت به جسمت وارد می کنه، همچنین باعث میشه تا در لحظه، بدترین تصمیم ها رو بگیری، بدترین اقدامات رو انجام بدی و بدترین واکنش ها رو در برابر شرایط بحرانی بروز بدی. و این یعنی قوز بالای قوز! آدم وقتی غرق در استرس و نگرانی و حال بد باشه، به طور ناخودآگاه کاملا هیجانی و ناشیانه فکر می کنه، تصمیم می گیره و اقدام می کنه. تا حالا شنیدی یک نفر بگه از در و دیوار داره برای من بد میباره؟ خب دقیقا دلیلش همینه که یک اتفاق نامساعدی برای اون فرد رخ داده و اون هم درحالی که غرق در نگرانی و خشم و حال بد بوده، تصمیمات و اقداماتی رو پیش گرفته و باعث شده اون اتفاق ناخواسته چند برابر بشه.
پس اولین هدف ما در شرایط بحرانی اینه که بهترین و سازنده ترین واکنش رو در اون شرایط داشته باشیم تا به رفع اون شرایط کمک کنیم یا حداقل اون رو گسترش ندیم. وقتی تو هنگام مواجه شدن با شرایط بحرانی، تمام وجودت رو ترس و نگرانی و استرس و حال بد فرا میگیره، پس باید بدونی که در این شرایط، تو آمادگی این رو داری که گند بزنی به همه چیز و اون شرایط رو چند صدبرابر کنی! لذا اولین و مهم ترین دلیل برای این که ما باید حفظ آرامش در شرایط بحرانی رو یاد بگیریم دقیقا همین مسئله هست.
و اما دلیل دوم هم اینه که ما در آرامش بر زندگی خودمون و شرایطمون تسلط داریم. قربانی ترین و بازیچه ترین افراد، کسانی هستند که مثل آب خوردن در استرس و نگرانی غرق میشن. این دسته از آدما به معنای واقعی هم قربانی هستند و هم بازیچه. خب تمام دغدغه ما همینه که به قدرتِ تسلط بر زندگیمون برسیم. یاد بگیریم که بر شخصیت و زندگی خودمون کاملا مسلط باشیم، نه این که بازیچه افراد و شرایط و وقایع باشیم. پس اگر تو می خواهی همچنان قربانی باشی خب حرفی نیست. اما اگر واقعا توام به دنبال این قدرت هستی که تمام و کمال بر خودت و زندگیت مسلط باشی، پس باید به قدرت آرامش دست پیدا کنی. نه تنها در شرایط بحرانی بلکه در هر شرایطی تو باید بلد باشی سریعتا به آرامش درونیت برگردی.
همین دو دلیل کافیه برای این که از اینجا به بعد بریم سروقت 2 قدم اصلی برای حفظ آرامش در شرایط بحرانی.
نسبت به عوارض استرس کاملا آگاه شو
قدم اول برای حفظ آرامش در شرایط بحرانی هم به نوعی پی بردن به چراییِ مسئله هست. میدونی رفیق جان؟ ما زمانی که ندونیم یک چیزی چقدر برای ما سمی و مضر هست، خب طبیعتا به راحتی دائما باهاش برخورد می کنیم. این حکایتِ همون بچه ای هست که نمیدونه آتیش جیزه و خطرناکه، برای همین دستش رو به سمت آتیش میبره. تا زمانی که آتیش فقط دستش رو گرم می کنه، بچه همچنان هی با آتیش بازی می کنه، اما زمانی که دستش سوخت، از اونجا به بعد دیگه تا عمر داره سمت آتیش نمیره! چون اون تجربه این درس رو بهش داد که آتیش خطرناک و آسیب زننده هست. ماجرای ما و استرس هم دقیقا ماجرای همین بچه و آتیشه.
اگر تو دم به دقیقه درگیر استرس هستی و برای کوچک ترین مسائل هم استرس و نگرانی رو به خودت راه میدی، پس تو اصلا نمیدونی که این استرس و اضطراب در طولانی مدت چه بلایی بر سرت میاره. هنوز نفهمیدی که داری با چه آتیشی بازی میکنی! روزگاری که تسلط دست خودت بوده، از اونجایی که عوارض استرس رو نمی دونستی، مثل ماست خوردن برای هرچیزی خشمگین، نگران و غرق در استرس می شدی و انقددددر این روند رو تکرار کردی که حالا دیگه عادت شده برات که در برابر هر واقعه و هر چیزی سریعا دچار استرس بشی.
پس در قدم اول من ازت می خوام که نسبت به تمام عوارض استرس و اضطراب آگاه بشی. در جلسات مربوط به کنترل ذهن در دوره عزت نفس من به طور موشکافانه و تخصصی کاملا به صفر تا صد استرس پرداختم، و بچه های دوره عزت نفس حالا دیگه خیلی خوب میدونن که استرس و اضطراب چه بلایی سر خودشون و زندگیشون میاره. همچنین در اون جلسات به تمام راهکار های رهایی از استرس هم پرداخته شده که من به جرعت و با ایمان کامل می تونم بگم اون جلسات معجزه می کنن.
به هر صورت، قدم اول همینه که تو نسبت به تمام عوارض و آسیب های ناشی از استرس و اضطراب آگاه بشی و به طور موشکافانه با این احساس مخرب آشنا بشی تا هر زمان که خواستی درگیر استرس بشی، در لحظه زنگ خطر در ذهنت به صدا در بیاد و به صورت آگاهانه مانع از بروز استرس بشی. این قدم خیلی مهمه و اگر جدی نگیریش پس تو هرگز در مسیر حفظ آرامش در شرایط بحرانی به خوبی عمل نمی کنی و طبیعتا همواره استرس بر تو مسلط خواهد شد. برای این قدم هم یا می تونی وارد دوره جامع عزت نفس گلوف بشی، و یا از مقالات ارزشمند سایت بهره مند بشی و یا اصلا کتاب هایی رو در این زمینه مطالعه کنی. چیزی که مهمه کسب آگاهی در رابطه با عوارض استرس هست، حالا منبع آگاهی هرجایی می تونه باشه. پس این از قدم اول …
یک سوال مهم و سازنده
در قدم دوم وقتی که در شرایط بحرانی قرار می گیری، یا با چالش سختی رو به رو میشی و یا اتفاق ناگواری برات رخ میده، اینجا تو باید یک سوال از خودت بپرسی. سوال اینه: آیا این چالش و مسئله قابل حل هست یا نه؟ خب طبیعتا دو جواب بیشتر نداره. یا بله، یا خیر. حالت اول که میشه بله. پس اول این حالت رو توضیح میدم و بعد میریم سراغ حالت دوم.
وقتی در شرایط بحرانی قرار می گیری و از خودت این سوال رو می پرسی، با کمی تحلیل و بررسی متوجه میشی که این چالش قابل حله و من هم توانایی حل کردنش رو دارم. ببین دوست گلم، اگر جواب این سوال «بله» شد و تو به این نتیجه رسیدی که قابل حله و توام توانایی حل کردنش رو داری، پس دیگه مهم نیست که حل کردنش راحته یا سخت. چیزی که برای ما مهمه اینه که رفع اون بحران امکان پذیر باشه و ما توانایی حل کردنش رو داشته باشیم. پس اینجا تو باید کاملا منطقی با خودت صحبت کنی و به خودت بگی که واقعا چرا به جای این که در راستای رفع بحران اقدام کنی، برعکس همینطوری راکد ایستادی در مقابلش و درحالی که تماشا می کنی، فقط استرس و اضطراب رو پرورش میدی؟ واقعا چرا؟ خب این چه کاریه که به جای اقدام و حل مسئله، راکد ایستادی در مقابلش و داری افکار منفی و استرس و نگرانی و ترس رو پرورش میدی؟
این واکنش سطحی و ناشیانه تو، نه تنها به بهبود شرایط کمکی نمی کنه بلکه همونطور که پیش تر گفتم، بدتر اون بحران رو در زندگیت گسترش میده و تو یک شرایط قوز بالای قوز رو برای زندگیت رقم میزنی. پس اگر حالت اول وجود داره و تو متوجه شدی که اون چالش قابل حله، پس اینجا باید آگاهانه اقدام و عمل رو جایگزین استرس و نگرانی کنی و با حفظ خونسردی در مسیر حل چالش قدم برداری.
اگر من بدونم مسئله ای قابل حله پس دیگه استرس و اضطراب معنایی نداره و من باید آرامش خودم رو کاملا حفظ کنم و تمام توجه و تمرکزم رو معطوف کنم روی اقدام در جهت بهبود شرایط. حفظ آرامش در شرایط بحرانی در زمانی که حالت اول وجود داره، وااااقعا راحته. اما همونطور که گفتم، با توجه به این که ما عادت کردیم به استرس، ترس و نگرانی، بنابراین بجای حرکت، فقط زل می زنیم به چالش و یک طوفان توهمی رو در وجود خودمون به جریان میندازیم. این دقیقا مثل اینه که تو ببینی در مقابلت یک چیزی آتیش گرفته، اما به جای این که آب بیاری و خاموشش کنی، برعکس بری بنزین و نفت بیاری بریزی روش! همینقدر احمقانه و نابود کننده.
خب حالا از حالت اول که بگذریم، باید بریم سراغ حالت دوم. در حالت دوم تو وقتی از خودت می پرسی این مسئله قابل حل هست یا نه؟ بعد از تحلیل و بررسی متوجه میشی که نه، این مسئله قابل حل نیست یا از دایره توانایی و کنترل تو خارجه. خب در این حالت هم باز باید با منطق به این نتیجه برسی که استرس و اضطراب چه معنایی داره؟! به خودت بگو اگر من الآن استرس و اضطراب و ترس و نگرانی رو در وجودم پرورش بدم، آیا این مسئله حل میشه؟
خداوکیلی چه منطقی بالاتر از این هست؟ یعنی تو تا شیش ماه الی یک سال آینده هم اگر هی بترسی، هی استرس و اضطراب و افکار منفی رو پرورش بدی، آیا باعث میشه این مسئله حل بشه؟ بدووووونِ شک خیر، نه تنها حل نمیشه بلکه همین روند نابودگرانه تو باعث میشه اون مسئله و بحران به طور تصاعدی در زندگیت گسترش پیدا کنه!
حالا سوالی که پیش میاد اینه که خب وقتی که اتفاقی رخ میده یا شرایط بحرانی پیش میاد که من توانایی حل کردنش رو ندارم یا از دایره توانایی و کنترل من خارجه، پس اگر استرس و نگرانی به خرج ندم، باید بجاش چه واکنشی داشته باشم؟ یعنی حرفه ای ترین و سازنده ترین واکنش در این حالت چیه؟ جواب این سوال اینه که در گام اول باید تمام و کمال نسبت به اون اتفاق به پذیرش کامل برسی، و در گام دوم تو خودت رو با اون شرایط وفق بدی و خودت رو با اون شرایط جدید مچ کنی. این بهترین و حرفه ای ترین و اصولی ترین واکنش در چنین شرایطی هست.
درواقع یک اتفاقی برای من رخ داده، یا من می تونم تغییرش بدم و حلش کنم، یا نمی تونم. اگر می تونم تغییرش بدم پس باید به همین خاطر آرامش بگیرم و در کمال خونسردی بایستم پاش و با مسئولیت پذیری کامل در جهت حل کردن اون مسئله اقدامات لازمه رو انجام بدم. اگر هم من توانایی تغییر شرایط رو ندارم، پس من نسبت بهش به پذیرش کامل میرسم و من خودم رو باهاش وفق میدم و مچ می کنم.
2 قدم برای حفظ آرامش در شرایط بحرانی | کلام آخر
ختم کلام، تو باید نسبت به شعله های سوزان استرس و اضطراب آگاه بشی و کاملا بدونی این احساسات چه بلایی سر تو و زندگیت میارن. در گام دوم هم باید این رو بفهمی که یک مسئله یا قابل حله یا قابل حل نیست. اگر قابل حله پس استرس برای چیه؟ اگر قابل حل نیست بااااز هم استرس برای چیه؟! ترس، استرس و اضطراب، نگرانی و خشم و اینگونه احساسات به معنای واقعی زنگیت رو به آتیش میکشن. خب اگر قصد داری گند بزنی به خودت و زندگیت و همه چیزت، پس بسم الله. برو همچنان با استرس و این احساسات کوفتی زندگی کن. اما اگر واقعا به دنبال روندی مخالف این هستی، پس آموزش های این مقاله رو جدی بگیر.
برات آرزوی آرامش و حال خوب رو دارم
دوستدار و ارادتمند تو، ابراهیم شجاعی